کمبوجیه دوم، شاهنشاه کمترشناختهشده اما بهشدت اثرگذار هخامنشی، وارث امپراتوری سترگی بود که کوروش بزرگ بنیاد نهاده بود. نام او با فتوحات بزرگ، تصمیمهای جسورانه، تراژدیهای خانوادگی و روایتی متناقض از تاریخ درآمیخته است؛ روایتی که در منابع یونانی گاه با اغراق، سوءبرداشت و حتی تخریب چهره همراه شده است. اما زندگی کمبوجیه، فراتر از این داستانها، پر از نقاطی است که ارزش بازخوانی دارد؛ از دوران کودکی در دربار پارس تا فتوحات بزرگش در مصر، از رابطه او با بردیا تا پایان تلخ و ناگهانیاش در راه بازگشت.
مشخصات فردی کمبوجیه دوم
- نام کامل: کمبوجیه دوم (Kambūjiya II)
- پدر: کوروش بزرگ
- مادر: کاساندان
- زادروز: حدود ۵۳۰ پیش از میلاد
- محل تولد: پاسارگاد
- دوره حکومت: ۵۳۰ تا ۵۲۲ پیش از میلاد
- لقب: شاه شاهان، فرمانروای ایران و مصر
- مهمترین فتح: تسخیر مصر
تولد و کودکی
کمبوجیه دوم در حدود سال ۵۵۰ پیش از میلاد، در خاندان هخامنشی و در دوران اوجگیری کوروش بزرگ چشم به جهان گشود. کودکی او بهجای آرامش شاهزادگان، با صداهای لشکرکشی، تصمیمهای سیاسی و نظم آهنین دربار آمیخته بود.
نقل است که کوروش درباره پسرش گفته بود:
«در چهرهاش برق فرمانروایی است، اما باید آموختن را پیش از شمشیر زدن فرا گیرد.»
کمبوجیه آموزشهای شاهزادگان هخامنشی را پشت سر گذاشت: اسبسواری، تیراندازی، فنون جنگی، خواندن و نوشتن، آریایینامهها و قوانین ماد و پارس. او از همان کودکی روحی تند، مصمم و گاه پرخاشجو داشت؛ ویژگیای که بعدها در بسیاری از تصمیمهایش دیده شد.

نقش کمبوجیه در دوران کوروش بزرگ
کوروش، هنگامی که امپراتوری عظیمش را پایهگذاری کرد، به حضور پسرش نیاز داشت. کمبوجیه در برخی لشکرکشیها همراه پدر بود و در کنار او تجربههای مهمی اندوخت. مورخان به دو مورد اشاره میکنند:
حضور در بابل
پس از فتح بابل، کوروش حکومت این سرزمین مهم را با نظم زرتشتی و تحملپذیری فرهنگی بازسازی کرد. کمبوجیه مدتی در بابل حضور داشت و از نزدیک با ساختار اداری و نظام پیچیده این شهر آشنا شد.
یکی از روحانیون بابلی بعدها درباره او نوشته است:
«شاهزادهای بود جدی، عبوس، اما دقیق در کار. گویی همواره در ذهنش نقشهای بزرگ داشت.»
شناخت ساختار اداری
کمبوجیه در جوانی آموخت که اداره یک امپراتوری چندقومیتی فقط با تکیه بر شمشیر ممکن نیست؛ باید قانون، مالیات و احترام به فرهنگها را نیز شناخت. هرچند بعدها برخی رفتارهایش نشان داد که این آگاهی همیشه در تصمیمهایش اثرگذار نبود.
به سلطنت رسیدن پس از مرگ کوروش بزرگ
در سال ۵۳۰ پیش از میلاد، کوروش بزرگ در نبرد با قبایل شرقی کشته شد. مرگ او ضربهای عظیم بر پیکر امپراتوری بود. کمبوجیه که از پیش به عنوان ولیعهد معرفی شده بود، با حمایت بزرگان پارس به تخت نشست.
وقتی خبر مرگ کوروش رسید، گفتهاند کمبوجیه در خلوت خود گفته بود:
«کوهی که به آن تکیه داشتم فروریخت، اما سایهاش هنوز بر سر من است.»
در آغاز سلطنت، او با چالشهای زیادی روبهرو شد: حفظ ثبات امپراتوری، آرامکردن ساتراپیها، کنترل اشراف پارسی و آمادگی برای بزرگترین رؤیای خود—فتح مصر.
ساختار حکومت کمبوجیه
کمبوجیه بیشتر ساختار اداری پدرش را دستنخورده باقی گذاشت. ساتراپها نقش اصلی را در اداره سرزمینها داشتند. اما او برخلاف پدر، نظارت شدیدتری بر آنان اعمال میکرد.
سه ویژگی حکومت کمبوجیه مهم بود:
- تمرکز قدرت: او نمیخواست هیچ ساتراپی بیش از حد نیرومند شود.
- ارتشمحوری: در دوران او ارتش نقش کلیدیتری نسبت به دوره کوروش داشت.
- دودلی با موبدان: برخی منابع او را کماعتقادتر از کوروش میدانند، اما این ادعاها گاه رنگ سیاسی دارند.
یکی از بزرگان پارسی او را چنین وصف کرده است: «شاهی که بیشتر به شمشیر اعتماد دارد تا نامه.»
زمینههای لشکرکشی به مصر
مصر در آن زمان تحت فرمان آخرین فرعون دودمان بیستوششم یعنی آماسیس و سپس پسرش پسامتیک سوم بود. کوروش پیشتر تلاش کرده بود با مصر روابط دوستانه برقرار کند، اما مصر همراه لودیها و بابل در برابر او صف کشیده بود.
پس از مرگ کوروش، کمبوجیه تصمیم گرفت که این آخرین قدرت مستقل منطقه را نیز تحت سلطه هخامنشی درآورد.
دلایل او برای حمله به مصر:
- افزایش مشروعیت پادشاهیاش
- تکمیل قلمرویی که پدر آغاز کرده بود
- دسترسی به ثروتهای نیل
- جلوگیری از اتحادهای احتمالی علیه ایران
مورخان یونانی، بهخصوص هردوت، این لشکرکشی را پیچیده، خونین و همراه با ماجراهای فراوان توصیف کردهاند.
فتح مصر
سال ۵۲۵ پیش از میلاد، کمبوجیه با سپاهی عظیم که شامل پارسیان، مادیها، فینیقیها و حتی بخشی از یونانیان مزدور بود، به سمت مصر حرکت کرد.
نبرد پلوزیوم
نخستین و مهمترین نبرد، نبرد پلوزیوم بود؛ دروازه شرقی مصر. هخامنشیان با هوشمندی از نمادهای مقدس مصری، بهویژه گربه، برای ایجاد شک و ترس در سپاه دشمن استفاده کردند.
در نقل قولی که هردوت آورده آمده است: «مصریان آشفته شدند؛ زیرا نمیتوانستند به نمادهای مقدس خود آسیب بزنند.»
پیروزی در این نبرد راه را برای فتح کامل مصر باز کرد.
سقوط ممفیس
پسامتیک سوم مقاومتهایی انجام داد، اما سرانجام ممفیس سقوط کرد و مصر به ساتراپی جدید هخامنشی تبدیل شد.
کمبوجیه در آغاز با احترام با سنتهای مصری برخورد کرد. او حتی فرامین سلطنتی را به سبک فراعنه صادر کرد. برخی کاهنان مصری به احترام او لقب «فرعون کمبوجیه» دادند.
همانطور که در مقاله warhistory گفته شده:
“After capturing Egypt, Cambyses took the Throne name Mesut-i-re (Mesuti-Ra), which means ‘Offspring of Re’ and the Persians would go on to rule Egypt for the next 193 years until the day when Alexander the Great would defeat Darius III and himself conquer Egypt in 332 BC.”
پس از فتح مصر، کمبوجیه نام تختگاه مسوت-ای-ره (Mesut-i-re / Mesuti-Ra) را گرفت، که به معنی «فرزند رع» است و پارسیان تا ۱۹۳ سال بعد بر مصر حکومت کردند، تا روزی که اسکندر بزرگ داریوش سوم را شکست داد و خود مصر را در سال ۳۳۲ پیش از میلاد فتح کرد.
روایتهای مختلف از رفتار کمبوجیه در مصر
اینجا نقطه اختلاف منابع تاریخی است. برخی مانند هردوت کمبوجیه را شاهی تندخو، بیرحم و گاه دیوانه معرفی کردهاند. اما اسناد مصری و نوشتههای بابلی تصویری بسیار آرامتر و منطقیتر از او ارائه میدهند.
دیدگاه مثبت
در اسناد معبد مصری آمده است که: «شاه کمبوجیه به خدایان احترام گذاشت، مالیاتها را سامان داد و به کاهنان هدایا بخشید.»
دیدگاه منفی (بیشتر یونانی)
یونانیان نوشتهاند که او:
- معابد را خراب کرد
- گاو مقدس «آپی» را کشت
- مردم را تحقیر کرد
اما اسناد باستانشناختی نشان میدهد که گاو مقدس آپی در دوران او زنده بوده و پس از مرگش بهصورت عادی دفن شده است. بنابراین بهاحتمال زیاد، روایت یونانیان اغراقآمیز و سیاسی است.
یکی از مورخان معاصر میگوید: «کمبوجیه شاید تندخو بوده باشد، اما شواهد تاریخی علیه تصویر دیوانگی اوست.»
شورشها و مشکلات در دوران حکومت او
کمبوجیه با وجود پیروزی در مصر، همچنان با شورشها روبهرو بود. برخی ساتراپیها در غیاب او ناآرام شدند. مهمترین مشکل او اما در پارس و با شخصی به نام بردیا رخ داد.
مسئله بردیا
بردیا (یا بردیا/اسمرتیس)، برادر کمبوجیه، شخصیتی مهم و محبوب بود. او در دورهای کوتاه فرمانروایی کرد و این موضوع منشأ یکی از بزرگترین جنجالهای تاریخ هخامنشی شد.
گرچه روایتها متفاوتاند، اما سه نظریه مشهور وجود دارد:
- نظریه داریوش: کمبوجیه پیش از رفتن به مصر بردیا را مخفیانه کشت و فردی به نام «گئومات مغ» بعدها خود را بهجای او معرفی کرد.
- نظریه مخالفان داریوش: داریوش برای مشروعیتبخشی به کودتای خود، داستان گئومات را ساخت.
- نظریه میانه: ممکن است کمبوجیه بردیا را نکشته باشد، اما شورشی واقعی رخ داده است.
نقل قولی از داریوش در بیستون: «من راست میگویم؛ بردیا کشته شده بود و مغی خود را شاه نامید.»
زندگی شخصی کمبوجیه؛ خانواده، پیوندها و میراث ناتمام
زندگی شخصی کمبوجیه دوم، برخلاف فتوحات گستردهاش، در منابع تاریخی بسیار کوتاه و پراکنده ثبت شده است. با این حال، همین اشارههای محدود تصویری از شاهزادهای میسازند که میان مسئولیتهای سنگین، رقابتهای درونی خاندان و نبودِ وارث، روزگار پرفشار و تنهایی را گذراند.
همسران و پیوندهای سیاسی
هرودوت گزارش میدهد که کمبوجیه با آتوسا و رکسانا (دو خواهرش) ازدواج کرد؛ پیوندهایی که بیشتر جنبه سیاسی و حفظ قدرت خاندان هخامنشی داشت تا بعد عاطفی. چنین ازدواجهایی در میان شاهزادگان برای جلوگیری از دخالت خاندانهای رقیب در جانشینی انجام میشد.
«کمبوجیه برای استوار کردن قدرت خود، پیوندی بست که میان پارسیان بیسابقه بود.» – هرودوت
آتوسا بعدها در دوره داریوش بزرگ نقش مهمی یافت، اما از رابطه او با کمبوجیه اطلاعات مفصلی باقی نمانده است.
فرزندان؛ میراثی که ادامه نیافت
اسناد هخامنشی و مورخان یونانی هیچ اشارهای به فرزند داشتن کمبوجیه نمیکنند. نبود وارث مشخص یکی از دلایل اصلی بحران جانشینی پس از مرگ ناگهانی او بود. همین خلأ تاریخی، چهرهای انسانیتر از کمبوجیه نشان میدهد؛ پادشاهی که زندگی خانوادگیاش کمتر از سایه سنگین سیاست مجال رشد یافت.
رابطه با کوروش و بردیا
کمبوجیه در زیر سایه کوروش بزرگ بزرگ شد؛ پدری که عظمتش الهامبخش بود و در عین حال مسئولیت او را سنگینتر میکرد. درباره رابطه او با بردیا نیز گزارشها متفاوتاند؛ برخی روایتها از رابطهای عادی میان دو شاهزاده سخن میگویند و برخی از رقابت قدرت.
«در خاندان شاهی، مهر و رقابت کنار هم میرویند.» – بازسازی از کتزیاس
موضوع جزئیات زندگی شخصی منابع تاریخی محدود و پراکنده؛ روزگار پرفشار و تنهایی به دلیل مسئولیتهای سنگین و رقابتهای درونی خاندان. همسران و پیوندهای سیاسی ازدواج با آتوسا و رکسانا (دو خواهرش)؛ ازدواجها بیشتر جنبه سیاسی و حفظ قدرت خاندان داشت. هرودوت: «کمبوجیه برای استوار کردن قدرت خود، پیوندی بست که میان پارسیان بیسابقه بود.» نقش همسران آتوسا بعدها در دوره داریوش نقش مهمی یافت؛ اطلاعات جزئی از رابطه عاطفی کمبوجیه با همسرانش موجود نیست. فرزندان / وارث هیچ اشارهای به فرزند داشتن کمبوجیه نشده؛ نبود وارث یکی از دلایل بحران جانشینی پس از مرگ او بود. رابطه با کوروش بزرگ تحت سایه پدر رشد کرد؛ عظمت پدر الهامبخش و همزمان مسئولیتها را سنگینتر میکرد. رابطه با بردیا گزارشها متفاوت است؛ برخی رابطهای عادی، برخی رقابت قدرت را نشان میدهند. «در خاندان شاهی، مهر و رقابت کنار هم میرویند.» – بازسازی از کتزیاس
مرگ کمبوجیه: حادثه یا قتل؟
مرگ کمبوجیه یکی از اسرار بزرگ تاریخ ایران باستان است. او در بازگشت از مصر، در حوالی سوریه یا فلسطین، در شرایطی نامشخص جان سپرد.
روایت اول: حادثه
هردوت میگوید او هنگام سوار شدن بر اسب، شمشیرش از غلاف خارج شد و به رانش خورد. زخم چرک کرد و او مرد.
روایت دوم: خودکشی
برخی منابع یونانی نوشتهاند که کمبوجیه پس از شنیدن خبر بهقدرترسیدن بردیا، خود را کشت.
روایت سوم: قتل
برخی تاریخپژوهان معاصر احتمال میدهند که او توسط مخالفان سیاسی یا نزدیکان خود ترور شده باشد.
مورخی مصری در قرن سوم پیش از میلاد نقل کرده: «شاه بهگونهای مرد که گویی دستی دیگر در کار بود.»
هیچکدام از این روایتها اثبات قطعی ندارند.
شخصیت و ویژگیهای روانی کمبوجیه
با مرور منابع، میتوان تصویری ترکیبی از شخصیت او ارائه داد:
- باهوش، سریع و سختگیر
- دارای روحیه نظامی و مهاجم
- کمی بدبین و تندخو
- دارای جاهطلبی بزرگ برای تکمیل میراث کوروش
- در تصمیمگیریها گاهی احساسی
یونانیان گفتهاند او «دیوانه» بوده، اما این واژه بیشتر سیاسی است. واقعیتر شاید این باشد که او پادشاهی بود با روحیهای سخت و گاه خشن در برخورد با بحرانها.
یکی از مورخان مدرن میگوید:
«اگر کمبوجیه زنده میماند، شاید داستان هخامنشیان طور دیگری میبود.»
میراث کمبوجیه دوم
با وجود اختلاف روایتها، میراث او در تاریخ ایران قابلانکار نیست:
- گسترش امپراتوری تا آفریقا با فتح مصر
- تثبیت قدرت پارسیان در خاور نزدیک
- ایجاد پیوند میان ایران و تمدنهای نیل
- آمادهسازی زمینه برای اصلاحات داریوش بزرگ
- ایفای نقشی کلیدی در انتقال قدرت در دوران گذار پس از کوروش
اگرچه نام او به اندازه کوروش یا داریوش درخشان نیست، اما کمبوجیه دوم حلقهای مهم در زنجیره شاهان هخامنشی است.
یک پژوهشگر اروپایی نوشته است: «ایران بدون فتح مصر، هرگز به امپراتوری فرامنطقهای تبدیل نمیشد. این دستاورد کمبوجیه است.»
نتیجهگیری
کمبوجیه دوم شخصیتی چندلایه، پیچیده و تاریخی است. او نه کاملاً قهرمان بود و نه کاملاً شرور؛ بلکه پادشاهی بود با قدرت، خشونت، بلندپروازی و گاه اشتباه. روایتی که از او مانده، محصول هم رفتارهای خودش است و هم تبلیغات دشمنان یونانی و رقابتهای سیاسی داخلی.
در نهایت، او فرزندی بود که سایه پدر بر سرش سنگینی میکرد؛ پادشاهی که میان میراث کوروش و بحرانهای زمانهاش گرفتار شد؛ و انسانی که مرگش همچنان در هالهای از راز است.
داستان او هنوز جذاب، پررمزوراز و بخش جداییناپذیر از تاریخ ایران زمین است.